سایه‌ ای بر دل ریشم فکن ای گنج روان

خیال روی تو

مدتهاست که رنجم می‌دهی ای «گنج روان»

می‌دانم چرا می‌روی و نمی‌مانی، می‌دانم

می‌دانم که باید «این خانه را به سودای تو ویران کنم»

تا این خانه هست، تو نمی‌مانی

ولی ...

«الهی، من گریختم»، پریشان شدم

«لطف تو در من آویخت»

....

ادامه مطلب :

 

 

 

خیال روی تو

 

 

 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
میثم دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:20 ب.ظ

اگر به سالی حافظ دری زند، بگشای :(

Goddess دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:15 ب.ظ

که سالهاست که مشتاق روی چون مه ماست :(

میثم چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:27 ب.ظ

:) خوش آن ساعت که یار از در، درآیو

میثم چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:35 ب.ظ

آهان، فهمیدم :) قالبی که استفاده کردی مخصوص بلاگ اسکای نیست، برای بلاگفا نوشته شده !
خب از قالبای night skin استفاده کن، قالبای خوبی داره ها !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد