انسان، این عاصی بر خداوند،
که با دستی در دست شیطان: عقل
و دستی دیگر در دست حوا: عشق
و کولبار سنگین امانت بر دوش،
از بهشت بیدردی و برخورداری هبوط کرد،
تنها، و در این جهان، غریب!
عاصی اما همواره در دغدغه بازگشت
اکنون آموخته است که از عبادت چگونه به نجات را ه یابد،
و با تسلیم در جبر دلخواه
از «رنج رهایی بیامیدش» رها شود.
او که از خدا گریخت
پس از آنکه در کوره رنجهای زمین
- آگاهی، تنهایی و انتخاب -
امتحان دید و ناب شد،
اکنون راه بازگشت را به سوی خدا،
دوست بزرگش که در انتظار اوست میداند،
راهی که از به سوی او «شدن» وی میگذرد...!
تسلیم در جبر دلخواه
آگاهی، تنهایی و انتخاب = معرفت = پس به سمت گل تنهایی می پیچی
راستی می خوام در مورد ماهیچ مانگاه سهراب یه مطلبی بنویسم، می تونی کمک کنی، توضیحی مطلبی مقاله ای دست خطی . . . چیزی
فکر نمیکنم کمکی از دستم بربیاد. مطلب و مقالهای هم ندرام.