کسانی هستند که از بسیار اندکی می بخشند تا به وصف کرامت شناخته شوند و همین شوق به نام و شهرت، هدیه آنان را مسموم می کند.
و کسانی هستند که از کم تمام را می بخشند،
آنان به حیات و کرامت بی پایان آن ایمان دارند،
و کیسه شان هیچگاه تهی نخواهند ماند.
و کسانی هستند که با لذت می بخشند،
و همان لذت، پاداش آنهاست.
و کسانی هستند که به رنج و سختی می بخشند و آن رنج و سختی غسل تعمید آنهاست (تا از تعلق دنیوی پاک شوند).
و کسانی هستند که می بخشند و از رنج و لذت فارغند و سودای فضیلت و تقوا نیز در سر ندارند.
همچون درخت عطرآگین مورد که در دره ای دوردست،
شمیم جان پرورش را هر نفس به دست نسیم می سپارد.
خداوند از دستهای چنین بخشندگانی با آدمیان سخن می گوید و از پشت چشم آنان بر زمین لبخند می زند.
بخشیدن در پاسخ درخواست نیکوست.
اما نیکوتر از آن بخشیدن است پیش از درخواست، از راه فهم.
و برای انسان گشاده دست جستجوی پذیرنده بخشش لذتی است که بر لذت بخشیدن فزونی دارد.
چه بسیار که می گویید: «من می بخشم، اما آن کس را که سزاوار است.»
اما درختان باغ تو و گوسفندان چراگاهت چنین نمی گویند.
آنها می بخشند تا زندده باشند زیرا نگاه داشتن و دریغ کردن هلاک شدن است.
بی گمان آن کس که خداوند موهبت عمر و ثروت شب و روز را به او عطا کرده است به هر چه تو بر وی نثار کنی سزاوار است.
و آن کس که شایسته است تا از اقیانوس بیکران حیات آب نوشد این شایستگی را نیز دارد که تو جام او را از جویبار کوچک خود پر کنی.
و تو کیستی که نیازمند پیش تو عریان شود و جامه غرور خود چاک کند تا تو شایستگی او را عریان ببینی و غرور او را بی شرم نظاره کنی؟
نخست بنگر که آیا تو خود مقام بخشندگی را شایسته ای، و آیا این شأن و مرتبه را یافته ای که واسطه در فیض بخشایش باشی؟
زیرا به راستی زندگی است که به زندگان چیزی می بخشد و تو که خود را دهنده می بینی، تنها شاهد و گواه این بخششی.
و شما گیرندگان بخششها که تمامی مردم جهانید
بار سنگین سپاس زیاده بر دوش خود مگذارید
مبادا که بر گردن خود و گردن آن کس که شما را بخششی کرده است یوغ اسارت نهید.
خوشتر آن است که گیرنده و بخشند هر دو با هم بر بالهای آن هدیه پرواز کنید،
زیرا زیاده در اندیشه سپاس بودن، شک کردن است در گوهر سخاوت که زمین بخشنده مادر او، و خداوند آسمان پدر اوست.
خیلی خوووب بود
این تکان دهنده بود " آیا تو خود مقام بخشندگی را شایسته ای"
بابا کامنت دونی =)
می بخشند تا زندده باشند زیرا نگاه داشتن و دریغ کردن هلاک شدن است
و
می میرند تا زنده بمانند
مرسی خیلی خوووب بود
در مورد بخشش جزیی، چیزی از سهراب ندارم بذارم .
اگه داری بذار
منم از تو ممنونم.
چیزی به ذهنم نمیرسه. فکر نمی کنم داشته باشه.
سهراب درباره این صحبت نمیکنه که چه کاری خوبه و چه کاری بد. از خوبی و بدی جزئیات حرفی نمیزنه. نگاه سهراب به ریشه هاست. سهراب در پی اثبات خوب بودن و بد بودن کارها نیست. کارش امر و نهی نیست. صحبت سهراب از خیر و شر نیست. سهراب نمیگه بخشش خوبه و نبخشیدن بد. سهراب میگه به درون خود سفر کنید تا خودتون مشاهده کنید که چی خوبه و چی بد.
برای همینه که عده ای –مثل شاملو- که ریشه ها رو نمی بینند ممکنه بگن سهراب از مرحله پرته. خیال می کنن اون به دنیای واقعی اطرافش بی تفاوته. سهراب میگه آب را گل نکنیم، کسی که حتی آب رو گل نمیکنه، چطور میتونه آب رو به خون مردم بی گناه آلوده کنه؟ (حتی اگه معنی ظاهریش رو در نظر بگیریم)
سهراب میگه:
در باغستان من، شاخه بارور خم می شود
بی نیازی دستها پاسخ میدهد.
در بیشه تو، آهو سر می کشد،
به صدایی می رمد.
در جنگل من، از درندگی نام و نشان نیست.
در سایه آفتاب دیارت، قصه «خیر و شر» می شنوی
من شکفتن را می شنوم.
و جویبار از آن سوی زمان می گذرد.
تو در راهی،
من رسیده ام.
....
این چکلکا کار نمی ده، درستشون کن می خوام بذارم نمیشه
درست نمیشه نمیدونم ایرادش چیه.
['S018']
'S018'
هر کاری کردم نشد :(
ببینم مگه تو مهندس کامپی نیستی ؟ هان ؟
این چه مهندسی ای که تو گرفتی که نمی تونی چارتا چکلک رو راه بندازی ؟ هان ؟
سلام، کجایی مهندس ؟!
خبر آورده اند که این وبلاگ از وسط به دو نیم تقسیم شده است
بدو برو ایمیلتو چک کن