به باغ همسفران |
صدا کن مرا ... در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن اداراک یک کوچه تنهاترم بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد و خاصیت عشق این است ... بیا زودتر چیزها را ببینیم ... مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات اگر کاشف معدن صبح آمد صدا کن مرا و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشتهای تو، بیدار خواهم شد ... و آن وقت من، مثل ایمانی از تابش «استوا» گرم تو را در سرآغاز یک باغ خواهم نشانید |