به باغ همسفران

به باغ همسفران
به باغ همسفران

صدا کن مرا ...

در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن اداراک یک کوچه تنهاترم

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است

و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد

و خاصیت عشق این است ...

بیا زودتر چیزها را ببینیم ...

مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات اگر کاشف معدن صبح آمد صدا کن مرا

و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشتهای تو، بیدار خواهم شد ...

و آن وقت من، مثل ایمانی از تابش «استوا» گرم تو را در سرآغاز یک باغ خواهم نشانید

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد