اون بیت شعر که نوشتی یعنی چی ؟ عنوان پستت چه ربطی داره به این عکسا ؟
این پست در ادامه همون حرفای قبلی بود، بیدار شدن. دل از جواهر مهرت چو صیقلی دارد بود ز زنگ حوادث هر آینه مصقول دلی که از مهر خداوند لبریز باشه، حوادث نمیتونن زنگاری بر اون بزنند، و قلبی که از شدت عشق به خدا، آینهای شده که همیشه رو به روی خداست، هیچ حادثهای (شاید این حوادث همون امتحانات الهی باشند) سبب زنگ زدن اون نمیشه و برعکس هر حادثه بیشتر این آینه رو صیقل میده، چون عاشق واقعی، «جواهر مهر» رو با خودش داره، و در پی وقوع هر حادثه (با پیروزی در امتحان خدا) این جواهر بیشتر آشکار میشه. من نظرم اینه که مصراع دوم دو تا معنی به بیت میده، دو جور میشه به این بیت نگاه کرد: 1- دلی که عشق تو صافش کرده، از زنگار حوادث مصونه. 2- دلی که عشق تو صافش کرده، زنگ حوادث اون رو بیشتر صیقل میده. شرحی که دکتر حسینعی هروی در مورد این بیت داده بود خوندم، فقط به مورد اول اشاره کرده. به هر حال حرفای من اساس علمی نداره، اما شاید خود حافظ اگه بود این شرحی رو که من برای شعرش دادم قبول میکرد! نکته مهمتر اینه: شاید شرح من برای این شعر حافظ درست نباشه، اما فکر میکنم این حرفام به تنهایی حقیقت داشته باشه.
تو منو به فکر کردن و حرف زدن وادار میکنی، ممنون :)
ربط این عکسها و این بیت و موضوع مطلب، به حسم ربط داشت. بیداری، پست قبلی یعنی هدایت خدا و درخواست هدایت از خدا، حوادث و آینه دل و عشق، و توضیحاتی که برای هر دو مطلب دادم... عکسها رو نمیتونم توصیف کنم، اما تا یه حدی میگم که بدونی نگاهم بهشون چه طوریه، عکس دوم طلب کردنه، عکس سوم هم بیداری و جاری شدنه، اما عکس اول خیلی حرفا داره، دوست ندارم توضیح بدم. یعنی هر توضیحی بدم تمام چیزی رو که توی ذهنمه بیان نمیکنه. بارش، آب، سنگ، یه چیز لطیف روی یه چیز سخت، همکاری این دوتا با هم، تاثیر این دوتا روی هم، جاری شدن، صیقل خوردن، تنها بودن، و خیلی کلمات دیگه که جملهای باهاشون نساختم! اینا معنی عکس اوله و ربطش به موضوع و شعر.
بابا عکاس
حرفه ای :)
مرسی، لطف داری.
اینجا کجاس ؟ عکسا رو میگم
اون بیت شعر که نوشتی یعنی چی ؟
عنوان پستت چه ربطی داره به این عکسا ؟
این پست در ادامه همون حرفای قبلی بود، بیدار شدن.
دل از جواهر مهرت چو صیقلی دارد
بود ز زنگ حوادث هر آینه مصقول
دلی که از مهر خداوند لبریز باشه، حوادث نمیتونن زنگاری بر اون بزنند، و قلبی که از شدت عشق به خدا، آینهای شده که همیشه رو به روی خداست، هیچ حادثهای (شاید این حوادث همون امتحانات الهی باشند) سبب زنگ زدن اون نمیشه و برعکس هر حادثه بیشتر این آینه رو صیقل میده، چون عاشق واقعی، «جواهر مهر» رو با خودش داره، و در پی وقوع هر حادثه (با پیروزی در امتحان خدا) این جواهر بیشتر آشکار میشه.
من نظرم اینه که مصراع دوم دو تا معنی به بیت میده، دو جور میشه به این بیت نگاه کرد:
1- دلی که عشق تو صافش کرده، از زنگار حوادث مصونه.
2- دلی که عشق تو صافش کرده، زنگ حوادث اون رو بیشتر صیقل میده.
شرحی که دکتر حسینعی هروی در مورد این بیت داده بود خوندم، فقط به مورد اول اشاره کرده. به هر حال حرفای من اساس علمی نداره، اما شاید خود حافظ اگه بود این شرحی رو که من برای شعرش دادم قبول میکرد!
نکته مهمتر اینه:
شاید شرح من برای این شعر حافظ درست نباشه، اما فکر میکنم این حرفام به تنهایی حقیقت داشته باشه.
تو منو به فکر کردن و حرف زدن وادار میکنی، ممنون :)
ربط این عکسها و این بیت و موضوع مطلب،
به حسم ربط داشت. بیداری، پست قبلی یعنی هدایت خدا و درخواست هدایت از خدا، حوادث و آینه دل و عشق، و توضیحاتی که برای هر دو مطلب دادم...
عکسها رو نمیتونم توصیف کنم، اما تا یه حدی میگم که بدونی نگاهم بهشون چه طوریه،
عکس دوم طلب کردنه، عکس سوم هم بیداری و جاری شدنه، اما عکس اول خیلی حرفا داره، دوست ندارم توضیح بدم.
یعنی هر توضیحی بدم تمام چیزی رو که توی ذهنمه بیان نمیکنه.
بارش، آب، سنگ، یه چیز لطیف روی یه چیز سخت، همکاری این دوتا با هم، تاثیر این دوتا روی هم، جاری شدن، صیقل خوردن، تنها بودن، و خیلی کلمات دیگه که جملهای باهاشون نساختم! اینا معنی عکس اوله و ربطش به موضوع و شعر.
بازم من هیچی نمی گم و فقط لذت می برم